همه را ز خود تو رضا کنی
اگرم نصیب زیارتت ؛ طلب از برای رضا کنی ....به حریم حضرتت چو رسم ؛ همه درد من تو دوا کنی
اگرم نصیب زیارتت ؛ طلب از برای رضا کنی
به حریم حضرتت چو رسم ؛ همه درد من تو دوا کنی
به کبوتران حریم تو ؛ به مجاوران ضریح تو
و به زائران غریب تو ؛ چه فضائلی تو عطا کنی
منم آن کبوتر خسته دل ؛ که ز شرم و جرم و خطا خجل
به جوار قرب تو رو کنم ؛ که عنایتی تو به ما کنی
به مسافران و به زائران ؛ به سمائیان و زمینیان
به جمیع بی پرو بالیان ؛ همه را ز خود تو رضا کنی
بر آستان کریم تو ؛ همه قدسیان شده صف به صف
چو رسم به جمع فرشتگان ؛ تو مرا جدا ز هوی کنی
به نماز صحن و سرای تو ؛ به دعا ی بعد صلاه تو
چه شکوه و جلوه برآورد ؛ که شمیم عطر رها کنی
به نماز اول وقت تو ؛ به قبولش از سربخت تو
به جلال و جاه و به تخت تو؛ همه قفل بسته تو وا کنی
چو سهیل آمده بر درت ؛ به امید اینکه عنایتت
برسد به حال نزار او ؛ چو به حشر ؛ نامه تو وا کنی
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات،
،