گذری بر اندیشه های ویکتور هوگو
همه جا شادمانی قشر نازکی است که روی رنج و بیچارگی کشیده اند.
ویکتور هوگو شاعر و درام نویس و داستان نویس فرانسوی در 26 فوریه 1802 در شهر بزانسون متولد شد. پدرش از ژنرال های زمان ناپلئون بود. هوگو چون به دنیا آمد طفلی بی اندازه ضعیف بود و کمتر امید می رفت که زنده بماند.
در کودکی او را به ایتالیا و اسپانیا بردند و هنوز چندان سنی از او نگذشته بود که نخستین کتاب شعر خود را منتشر کرد.
آثار عمده شعر او عبارتند از: شرقیات، برگ های پاییز، سرودهای سپیده دم و بزرگترین داستان های او عبارتند از: نوتردام دوپاری، بینوایان و کارگران دریا.
هوگو در 22 می 1885 وفات کرد و در آن لحظه چنان حالت ملکوتی و آرام به خود گرفته بود که هر بیننده را مجذوب خود می ساخت.
- جوان، خدای حاضر در انسان است.
- آنچه ملتی متمدن را از ملتی دور از تمدن تمیز می دهد چند عامل است که فرهنگ و دانش در رأس آنها قرار دارد.
- امید در زندگانی بشر آنقدر اهمیت دارد که بال برای پرندگان.
- یک زن کامل کسی است که بداند چگونه فرمانروایی کند.
- در هر ملت چراغی است که به عموم افراد نور امید می دهد و آن معلم است.
- یک پرنده کوچک که زیر برگ ها نغمه سرایی می کند، برای اثبات خدا کافی است.
- نمی دانید تا چه حد اعتماد به نفس باعث اعتماد به هر چیز دیگر می شود.
- آینده کودکان بستگی به تربیت کودکان دارد.
- وقتی که کیسه خالی شد، دل پر می شود.
- آنان که نمی توانند خود را اداره کنند، ناچار از اطاعت دیگرانند.
- از کوچکی میل داشتم بزرگ باشم.
- مردم فاقد نیرو نیستند، فقط فاقد اراده اند.
- الماس را جز در قعر زمین نمی توان پیدا کرد و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان یافت.
- بدبختی، مربی استعداد است.
- مرگ مهم نیست، خوشبخت نبودن مهم ترین چیزهاست.
- کینه و تنفر را به کسانی واگذار کنید که نمی توانند دوست بدارند.
- هدف هنر امروز، زندگی است نه زیبایی.
- دانشمند کسی است که بکوشد درد و رنج خود را بکاهد.
- بوسه دزدانه، شیرین ترین بوسه هاست.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
ادبیات،
،